فرزند پنجم
رؤیا چیزی است که آدمها به آن احتیاج دارند. رؤیایی برای زیستن، رؤیایی برای جدا شدن از مشکلات و دغدغههای روزمره و پیوستن به آیندهای که روشن است و فریبنده. میتواند به حقیقت بپیوندد و یا توهمی باشد از سوی صاحبان رؤیا. هریت و دیوید، زن و مردِ کتاب فرزند پنجم بر خلاف فرهنگ عمومی و باورهای خانوادگیشان تصمیم میگیرند بچهدار شوند. چند تا بچه میخواهید ؟
دیوید گفت: «خیلی.»
هریت گفت: «خیلی»
و جواب شنیدند: «مفتِ چنگتان.»
برای به واقعیت پیوستن این رؤیای دونفره، خانهای بزرگ خریدند با سبک ویکتوریایی. خانهای با اتاقهای بسیار برای فرزندانی که قرار بود خیلی زود خانواده را به جمعی شاد و سرخوش تبدیل کند. راستش لازم نیست «فرزند پنجم» از راه برسد، لازم نیست اتفاقات پشت سر هم بیفتند و هریت و دیوید در آن خانهی درندشتشان با تجربههایی دردناک روبهرو شوند تا خواننده بفهمد گاهی همهچیز «استعاره» است. بِن، پنجمین فرزند خانواده بیش از آنکه به کودکی شبیه باشد، هیولایی کوچک است که میخواهد تمام زندگی را یکجا نابود کند تنها اگر زنجیر محدودیتهایش باز شود.
فرزند پنجم
نویسنده: دوریس لسینگ
مترجم: مهدی غبرایی
ناشر: ثالث
کلید واژه: چند تا بچه میخواهید