توضیحات
آبشار یخ
داستان «آبشار یخ» داستان سالویگ که فرزند وسطی و دومین دختر پادشاه است، نه چهره ی زیبایی دارد که همانند خواهرش با ازدواج خود به سرزمینها و قدرت پدرش بیفزاید و نه همچون برادرش آینده سرزمینشان در دستهای اوست.
اما با درگرفتن جنگ بین کشور آنها و کشور دیگر، پدر او را به همراه خواهر زیبا و برادر ولیعهدش، به قلعهای میان کوههای سر به فلک کشیده میفرستد و گروهی از سربازان شجاع خود را برای محافظت همراهشان می کند.
در این شرایط بحرانی سولویگ چیزهایی زیادی دربارهی خود و خواهرش میفهمد و به شناخت جدیدی میرسد. او کم کم به تواناییهای خودش از جمله شجاعت، مدیریت، توانایی قصهگویی و نفوذ کلامش پی میبرد و سرانجام اوست که برادرش و آیندهی سرزمینش را نجات میدهد.
گاهی اوقات، وقتی چیزی را بی صبرانه می خواهیم، از شکست، بیشتر از نداشتن آن چیز می ترسیم. |