توضیحات
شب خندق
داستان«شب خندق» در دو مقطع تاریخ با دو شخصیت روایت می شود. یک شخصیت پسری نوجوان به نام مجید در زمان کنونی است که مادر خود را از دست داده و به همراه پدر نقاش و خواهرش زندگی می کند. و شخصیت دیگر رضا قلی است که کتابدار مدرسه دارالفنون بوده و خاطرات دوران کودکی خود و در عین حال تجربه مشاهده دنیای مردگان در آن مقطع سنی را روایت می کند.
گره زمانی این دو شخصیت با مطالعه دست نوشته های رضا قلی توسط مجید ایجاد می شود. زبان داستان ساده و نوشتاری و در گفتگوها شکسته و صمیمی است.
پیرنگ کلی داستان به رنجش کودکان در دوره قاجار و سال وبا در تهران می پردازد. این رنجش نه تنها در رفع نیازهای اولیه بلکه به خرید و فروش کودکان، کارکشیدن از آنان و همینطور قاچاق کودکان به روسیه ناظر است.
گره افکنی ها و گره گشایی های متعدد داستانی، خط روایی جذاب همراه با ریتم پر سرعت اتفاقات، زبان تصویری اثر و در عین حال اطلاعات تاریخی و تأثیر عاطفی آن جایگاه و ارزش ویژه ای به اثر داده است. گره گشایی های داستان در بخش دوم با فرآیند منطقی صورت نگرفته و از جهتی در ارتباط با برخی شخصیت ها، شرح دقیقی ارائه نشده است. کارکرد این اثر شناختی و مشخصه آن آگاهی از برشی از تاریخ تهران و مردم آن است.
مواجه رضاقلی نوجوان فقیر و روستایی با سینما، ماشینیزم، ریلگذاری مسیرهای شهری و نشانههای دیگر با بهت و حیرت است اما او ظاهرا ذات آزادیخواهی دارد و برخلاف رویهی معمول تن به بردگی نظام ارباب رعیتی و کارگری نمیدهد. او در حد توان خودش عاصی و طغیانگر است و نقشهی فرار میکشد، نوجوانی که قربانی جهل شده و او را از خانوادهاش دزدیدهاند و فروختهاند. آشنایی او با میرزا حسن رشدیه که دلسوز مردم و مملکت است این روحیهی تحولخواه را در او تربیت میکند. او شاهد تخریب اولین مدرسهی تهران است به دست جاهلان کور و متعصب که آبشخورشان خرافه است و خوب میدانند که با ظهور علم دکانشان تخته خواهد شد و… |