توضیحات
ته خیار
کتاب «ته خیار» مجموعه داستان کوتاه با درونمایه اجتماعی است که به نظر میرسد برای مخاطب نوجوان است اما کودکان سالهای آخر دبستان و بزرگسالان هم میتوانند بخوانند و ضمن لذت بردن با یک اثر «طنز» خوب آشنا شوند.
داستان «خندان خندان» از کتاب «ته خیار» به شکل غیر مستقیم داستان کلاسهای روانشناسی غیرعلمی و رسانههایی است که مخاطبان را فقط به خنده در برابر مشکلات ترغیب میکنند که لحظههای شاد و تفکرانگیزی را ایجاد میکند.
پسر و دختر جوانی را حکایت میکند که با به وجود آمدن هر مشکلی به آن میخندند .
داستان «بچه های پرنده» داستان زن و شوهری است که بچه به دنیا میآورند (تولید میکنند) برای این که به فدراسیونهای ورزشی بفروشند تا با تربیت آنها مدال بیاورند.
داستان «شکوفههای بهاری» از کتاب «ته خیار» نگاه تلخی دارد به مستراحهای عمومی و نظافتچی آنها.
داستانهای «چشمی از هوای گریه»، «پیشرفت یتیمان» و «نه، من آدم کش نیستم» از داستانهای جذاب دیگر کتاب «ته خیار» است.
خوابش نمی برد. بلند شد خیاری از میوه خوری روی میز برداشت. خواست پوست بکند و بخورد. خوب نمی دید. عینکش را زد، کارد را برداشت، سر و ته خیار را نگاه کرد. گل ریز و پژمرده ای به سر خیار چسبیده بود. به تابلویی که روی کمد بود نگاه کرد. هر وقت می خواست خیار بخورد، آن را می دید و لبخند می زد. ” زندگی به خیار می ماند، ته اش تلخ است.” دوستش گفته بود: از قضا سرش تلخ است. مردم اشتباه می کنند. سر و ته خیار را اشتباه می گیرند. سر خیار آن جایی است که زندگی خیار آغاز می شود. یعنی از میان گلی که به ساقه و شاخه چسبیده به دنیا می آید و لبخند نمی زند. |
نشر معین