توضیحات
شاهزاده مه
داستان شاهزاده مه از اینقرار است که جنگی درگرفته و پدرِ مکس کاروِر خانوادهاش را از شهر دور میکند تا در کنار یک خانه چوبی قدیمی کنار ساحل، امنیت داشته باشند. مکس در محل جدید زندگیاش، باغی پر از مجسمههای عجیب و غریب پیدا میکند و خواهرهایش هم گرفتار کابوسها و صداهایی ترسناک میشوند. نگرانکنندهتر از همه، شایعاتی است که درباره مالکان پیشین خانه به گوش مکس و خانوادهاش میرسد؛ آنها پسری داشتهاند که بهصورت اسرارآمیز گم شده است.
در ادامه داستان، مکس با جستجو در گذشته، با داستان وحشتناک شاهزاده مه روبرو میشود؛ شاهزاده یا سایهای شوم که شبها بیرون میآید و وقتی اولین مه سحرگاه خود را نشان میدهد، ناپدید میشود…
الیسیا لبخند گرمی زد. فقط چند دقیقه بود که با این مرد آشنا شده بود، اما به همینزودی مسحور مهارتش در راحت کردن فضا برای آنها شده بود. در این بین، مکس چهره ویکتور را زیر نظر گرفته بود و سعی میکرد تصور کند چطور چندین دهه در فانوس دریایی حبس شده و از اسرار اورفئوس محافظت کرده. |
نشر افق