پیرمرد و دریا

پیرمرد و دریا (نشر خوارزمی)

 آدم برای شکست آفریده نشده. آدم ممکنه از بین بره اما شکست نمی‌خوره. ( پیرمرد و دریا )

پیرمرد و دریا نوشته همینگوی است. پیرمرد و دریا تلاش یک پیرمرد ماهی­گیر کوبایی به نام سانتیاگو را برای به دام انداختن یک نیزه ماهی بزرگ در چند روز نشان می‌دهد.

شخصیت اصلی کتاب پیرمرد و دریا؛ سانتیاگو پیرمرد ماهی­گیر، بااراده و خستگی‌ناپذیر است که هیچ‌گاه ناامیدی را قبول نکرد.

“پیرمرد همه چیزش پیر بود، مگر چشمانش که به رنگ دریا بود و شاد و شکست ناپذیر.”

 

ماهی­گیر تنهایی به خلیج رفت زیرا یقین داشت بهترین یاری‌دهنده و همراه خودش است و خودش بهترین همراه خود است. شخصیت اصلی پیرمرد ودریا به دنبال تغییر و دگرگونی بود به دنبال اثبات اراده خود به دیگران بود.

 

در داستان پیرمرد ودریا مفاهیم با ارزشی مانند تلاش و اراده در مسیر هدف و صبر و استقامت و امیدواری در راه رسیدن به آن به شکلی زیبا و واقع‌گرایانه به خواننده منتقل می شوند.

جملاتی از کتاب

  • صیادِ خوب زیاد هست، بعضی هاشون هم بزرگن. ولی تو فقط خودتی.
  • هر روز روزِ تازه ای است. بهتر آن است که بخت یاری کند، ولی تو کارت را میزان کن. آن وقت اگر بخت یاری کرد آماده ای.
  • اکنون اندیشه هایش را بارها به صدای بلند می گفت، چون کسی نبود که از شنیدنشان ناراحت شود.
  • اگر آدم چیز خوبی را بر زبان بیاورد آن چیز ممکن است روی ندهد.
  • هیچ کس نیست که به داد هیچ کداممان برسد.
  • با زندگی باید ساخت. چاره ای جز این نیست.
  • اگر گردباد باشد همیشه چند روز پیش تر نشانه های آن را در آسمان دریا می توان دید. پیرمرد باخود گفت که در خشکی نمی بینند، چون نمی دانند چه چیز را باید دید.
  • آدم را برای شکست نساخته اند. آدم ممکنه از بین بره، ولی شکست نمیخوره.
  • حالا وقتش نیست که ببینی چه نداری. ببین با آنچه داری چکار می توانی بکنی.