در انتظار یک زندگی طبیعی

در انتظار یک زندگی طبیعی

در انتظار یک زندگی طبیعی آکنده از لحظات پرمعنی و عواطفی طنین انداز است. آدی رمان در انتظار یک زندگی طبیعی است اما مادرش، روشی صفر و صدی در زندگی دارد: یا راهی که او می گوید یا هیچ راه دیگری. آدی در یدک کشی زیر خط راه آهن به همراه مادری آشفته حال و بی مسئولیت زندگی می کند که اغلب دخترش را برای روزها تنها رها می کند و می رود. ناپدری سابق و مهربان آدی، هر کاری که از دستش بربیاید برای کمک به آن ها انجام می دهد، اما ملاقات های آدی با او خیلی کم و با فاصله های زمانی بسیار زیاد و تنها با اجازه ی مادر دمدمی مزاجش اتفاق می افتند. آدی تلاش می کند تا جایی که می تواند امید و روحیه ی مثبت خود را حفظ کند، با این حال این ملاقات ها، تنها او را یاد زندگی نرمالی می اندازد که نمی تواند داشته باشد. آدی می خواهد که به خانه و در کنار خواهرخوانده ها و ناپدری اش بازگردد و به نظر می رسد که هیچ وقت امیدش را برای رسیدن به این زندگی طبیعی از دست نمی دهد.

وای خدا، انگار فقط منتظر حرف او بودم تا اشکم را رها کنم. الیوت برایم دستمال کاغذی آورد. به دستم داد و گفت: «بیا، من خودم یه جعبه تموم کردم و اشکم هنوز بند نیومده. توی این قلب بیچاره جاش خیلی خالیه.» و دستش را روی قلبش گذاشت. فکر کنم آن روز برای همه چیز گریه کردم، برای سولا، برای آتش‌سوزی، برای الیوت که خیلی ناراحت بود. به‌خاطر رفتار بدم با دووایت و اینکه پیش خواهرهای کوچکم نبودم. برای مومرز گریه کردم و اینکه نمی‌دانستم چه اتفاقی داشت برایمان می‌افتاد.

منبع: سایت ایران کتاب