شک و تردید چگونه در شما نفوذ می‌کند

تفکر شکاکانه نتیجۀ مستقیم شک است. این کار باعث می‌شود مشاهدات خود از دنیای بیرون و درون را در جهت منفی تحریف کنید. تفکر شکاکانه مستقیماً به برچسب‌های تردید مرتبط است. برچسب تردید نامی منفی است که هنگام نبود اطمینان، ناامنی، خود‌انتقادی، پریشانی، ناراحتی یا آسیب‌پذیری در خود تجربه می‌کنید. هنگامی که همه‌چیز بر پایۀ شک و تردید باشد، طوری رفتار می‌کنید که انتخاب‌های دیگر برایتان میسر نخواهد بود. این اقدامات می‌تواند به پیامدهای منفی منجر شود یا شما را در جهت مخالف ارزش‌ها یا اهدافتان سوق دهد. اقدامات تردید‌محور جزو استراتژی‌های ناکارآمد است. در اینجا برخی از استراتژی‌های ناکارآمد متداول آورده شده است که از شک و تردید نشئت گرفته‌اند:

 

اجتناب ارتباط نامؤثر کمال‌گرایی
طفره‌رفتن منفعل‌بودن به دنبال کمال بودن
ترک‌کردن تحت نفوذ درآوردن کنترل‌کردن
منحرف‌شدن دفاع‌کردن رضایت‌داشتن
* * نگران‌بودن

 

جک

جک تا مدت‌ها اجازۀ رانندگی دارد، اما اگر به‌زودی آزمون رانندگی را پشت سر نگذارد، مجبور می‌شود مجدداً همۀ این روند را از اول انجام دهد. او می‌داند که گواهی‌نامۀ رانندگی الزامی است و بدون آن تردد ممنوع است. اما به نظر می‌رسد که تصمیمی مبنی‌بر دادن آزمون‌ ندارد؛ زیرا از آزمون رانندگی هراس دارد. با توجه به اینکه احساس بدی به رانندگی پیدا کرده، حالا نمی‌داند که اصلاً می‌خواهد رانندگی کند یا خیر؟

چالش

چگونه شک و تردید در شما نفوذ می‌کند

در این مثال‌ها، به راه‌هایی توجه کنید که شک و تردید می‌تواند به استراتژی‌های ناکارآمد منجر شود.

مثال اول: در فکر درخواست تحصیل در دانشکده‌ای هستید؛ اینکه آیا این موضوع امکان‌پذیر است یا خیر.

افکار تردید‌محور شما ممکن است بگویند:

  • من هیچ شانسی ندارم.
  • تحصیلات تکمیلی فقط اتلاف وقت است.
  • مردم فکر می‌کنند که زحمت بیخودی می‌کشم.

یا اینکه خودتان چه فکری می‌کنید؟

تفکر تردید‌محور ممکن است شما را به سمت زیر سوق دهد:

  • نیازی به درخواست تکمیل درخواست تحصیلی نیست.
  • در تکمیل درخواست دودل می‌شوید.
  • فقط به دانشکده‌هایی درخواست دهید که احتمال ورودتان بیشتر است.

یا اینکه ممکن است خودتان چه کاری انجام دهید؟

فراموش نکنید که این‌ها راهکارهای اجتناب ناکارآمد و غیرمؤثر هستند که شانس پذیرش را به حداقل می‌رسانند یا تضمین‌کنندۀ پذیرفته‌‌نشدن هستند. تصور کنید که تفکر تردیدمحور باعث شکست شما شده و این حس را القا می‌کند که به اندازۀ کافی خوب نیستید. چگونه می‌توانید از این وضعیت برای تأیید صحت شک و تردیدهای خود استفاده کنید؟

چه برچسب‌های تردید دیگری ممکن است تأیید شود؟ برخی از این برچسب‌ها عبارت‌ است از: ناسازگار، ناتوان، نچسب، احمق، ناکافی، سر‌به‌هوا، بد، درمانده و گیج. کدام‌یک از برچسب‌های تردید شخصی شما ممکن است فعال شود؟

مثال دوم: شاید دوست داشته باشید چیزی را در یک تیم ورزشی، بند سرایندگان، ارکستر یا گروه موسیقی امتحان کنید.

افکار تردیدمحور شما ممکن است بگویند:

  • در این کار خیلی خوب نیستم.
  • فرصت این کار را ندارم.
  • این کار خیلی دردسر دارد، چرا خودم را به زحمت بیندازم؟

خودتان چه فکری می‌کنید؟

تفکر تردید‌محور ممکن است شما را به سمت یکی از افکار و اعمال زیر سوق دهد:

  • می‌گویید به امتحانش نمی‌ارزد.
  • با دودلی آن را امتحان می‌کنید.
  • دیر می‌روید، زودتر کلاس را ترک می‌کنید یا در برخی امتحانات شرکت نمی‌کنید.

ممکن است چه کار دیگری انجام دهید؟

فراموش نکنید که این‌ها راهکارهای اجتناب ناکارآمد و غیرمؤثر هستند که شانس پذیرش را به حداقل می‌رسانند یا تضمین‌کنند

دست از طفره‌رفتن بردارید

هرکسی برای خودش استراتژی‌های رفتاری خاصی دارد که برای به‌حداقل‌رساندن استرس و زندگی آسان‌تر از آن‌ها استفاده می‌کند. بعضی اوقات این رفتارها جواب می‌دهند، اما بیشتر اوقات این استراتژی‌ها کارایی ندارند و حتی ممکن است اوضاع را بدتر کنند. سه نوع رفتار ناکارآمد وجود دارد: اجتناب، کمال‌گرایی و ارتباط ناکارآمد.

این رفتارها مشکلات فراگیری هستند که شما را از رسیدن به اهداف خود باز می‌دارند و بهداشت روانی شما را به خطر می‌اندازند؛ اما «اجتناب» از همۀ آن‌ها مضرتر است. به‌طور معمول ناامنی، ترس و اجتناب شما را از برخورد مستقیم با چیزهای مهم باز می‌دارد. وقتی وظیفه و مسئولیت خاصی ندارید، ممکن است مشکلات بزرگ‌تری ایجاد کنید، کارهای مهم را ناتمام بگذارید و فرصت‌ها را از دست بدهید. به‌علاوه، ممکن است خودتان را بیشتر در معرض خطر مجازات و تنبیه قرار دهید و دستاوردهای مثبت لازم برای ایجاد اعتماد‌به‌نفس را از دست بدهید.

لین

ادارۀ تئاتر روز دوشنبه برگۀ ثبت‌نامی را برای مخاطبان خود، به‌منظور نقش‌آفرینی در یک نمایشنامه ارسال کرد. مدت‌ها بود که لین این رؤیا را در سرش می‌پروراند، اما فکر می‌کرد که هرگز نقش خوبی به او داده نخواهد شد؛ بنابراین مدتی برگۀ ثبت‌نام را نگه داشت و سعی کرد تصمیم بگیرد که آیا ثبت‌نام کند یا خیر؟ او دوست داشت بیشتر دربارۀ این موضوع فکر کند؛ بنابراین راه افتاد و رفت. روزها می‌گذشت، ولی او همچنان در حال فکرکردن بود. درنهایت هم نتوانست تصمیم خود را بگیرد و مهلت ثبت‌نام تمام شد.

سه نوع استراتژی اجتناب وجود دارد: طفره‌رفتن، دست‌به‌سر‌کردن و تسلیم‌شدن.

وقتی با وضعیت دشواری روبه‌رو هستید، از کدام‌یک از این موارد استفاده می‌کنید؟ تمام موارد اعمال‌شده را بررسی کنید.
شما با فریب‌دادن از زیر همه‌چیز فرار می‌کنید.

  • مشکلات را نادیده می‌گیرید و از اقداماتی که ممکن است بتواند به حل آن‌ها کمک کند، خودداری می‌کنید.
  • قبل از هرگونه تلاشی، کار را رها می‌کنید یا تسلیم می‌شوید و از دنبال‌کردن کار تا آخر اجتناب می‌کنید.
  • توجه خود را از اولویت کاری منحرف کرده و مشغول انجام کار دیگری مانند تماشای تلویزیون، بازی‌کردن و گردش می‌شوید.

آخرین‌باری که هدفی را مشخص کردید و قبل از رسیدن به آن شانه خالی کردید، طفره رفتید یا خودتان را منحرف کردید، چه موقع بود؟

آیا آن استراتژی انتخاب خوبی بود؟ چرا؟

این انتخاب چه تأثیری در اعتماد‌به‌نفس شما داشته است؟

چالش

دست از طفره‌رفتن بردارید

دفعۀ بعد که در شرایط سخت قرار گرفتید، دربارۀ استفاده از استراتژی‌های زیر فکر کنید تا به شما در جایگزین‌کردن اجتناب با اقدامات مؤثر کمک کند. شکستن این نوع عادت به شما کمک می‌کند از موقعیت‌های دشوار یا ناخوشایند جلوگیری کنید. اما شاید باز هم به اهداف خود نرسید و مشکلات به‌طور‌کلی برطرف نشوند. حداقل وقتی که اجتناب را در پیش می‌گیرید، رفتارهایی را انتخاب کنید که نتیجۀ ثمربخشی داشته باشند.

 

اقدام مؤثر آمادۀ انجام هستید سعی می‌کنید انجام دهید
حل مسئله: مشکل را تعریف کنید، گزینه‌های خود را در نظر بگیرید، جوانب مثبت و منفی را بسنجید و یک راه‌حل انتخاب کنید.    
اولویت‌بندی: متمرکز بمانید تا حواس‌پرتی‌ها مانع از انجام کارهای مهم نشوند.    
تاکتیک‌های تأخیری را متوقف کنید: از بهانه‌تراشی دست بردارید و به کار خود  ادامه دهید.    
زمان‌بندی کنید: از وقفه‌های تکانشی (ناگهانی) خودداری کنید و برای استراحت، میان‌وعده‌ها یا نوشیدنی برنامه‌ریزی کنید.    
اقدام کنید: برنامه‌ای تهیه کنید و آن را بنویسید؛ با این کار حتی اگر قصد انجام کاری را نداشته باشید‏‌، آن را انجام می‌دهید.    
سعی خودتان را بکنید: نهایت تلاشتان را به کارتان اختصاص دهید و تلاش کنید.    
سخت نگیرید: در کارتان شفافیت داشته باشید و آن را پیچیده‌تر از آن نکنید.    
از راهنمایی دیگران استفاده کنید: ابتدا کار را به‌تنهایی امتحان کنید، اما در صورت نیاز به اطلاعات یا کمک‌های اضافی، از منابع خود استفاده کنید.    
گام‌های کوچک: کار را به قطعات کوچک‌تر و قابل کنترل تقسیم کنید تا مجبور نباشید همۀ کارها را یک‌باره انجام دهید و به پایان برسانید.    
هر دستاوردی ارزش دارد: هر کاری را که انجام می‌دهید بنویسید تا بتوانید از نتایج زحمات خود قدردانی کنید.    
مشکلی نیست که نتایج را نمی‌دانید: به هر حال دست به کار شوید و شروع کنید، تا اضطراب و ترس از ناشناخته‌ها نتواند شما را متوقف کند.    
متمرکز و حاضر باشید: روی کار خود بمانید و تمام کارهای خود را متمرکز کنید.
وقت آن نیست که به فیس‌بوک‏، اینستاگرام، اسنپ ​​چت، ارسال پیامک یا تماشای تلویزیون بپردازید.
   
افکارتان را دنبال کنید: پایدار باشید و تا آخر کار پیش بروید.    

 

استراتژی‌های بی‌فایده را کنار بگذارید

اعتماد‌به‌نفس شما هنگامی رشد می‌کند که استفاده از استراتژی‌های بی‌ثمر را کنار گذاشته و دست به اقدامات مؤثرتری بزنید. کمال‌گرایی، کنترل، خشنود‌کردن دیگران و نگرانی مواردی هستند که علیه شما کار می‌کنند. اگر بخواهید مطابق با معیارهای غیرمعقول عمل کنید، هیچ‌وقت احساس خوبی نخواهید داشت. وقتی خواهان کنترل کامل هستید، احساس فشار بیش‌از‌حد خواهید کرد. یقین داشته باشید مادامی‌که بخواهید دیگران را خشنود و راضی نگه دارید، نمی‌توانید نیازهای خود را برآورده کنید و به اهداف خود برسید؛ زیرا آن‌قدر نگران هستید که نمی‌توانید مشکل را ببینید و حل کنید. وقتی که یاد می گیرید استراتژی‌های بهتری جایگزین کنید یا اقداماتی را انجام دهید که مؤثرتر هستند، در واقع اعتماد‌به‌نفس خود را افزایش می‌دهید.

نیکول

نیکول پس از بیدارشدن از خواب‌، بلافاصله استرس می‌گیرد که چه چیزی بپوشد. او معتقد است که اگر لباس مناسبی انتخاب نکند، با دوستانش جور درنمی‌آید. او دربارۀ اینکه لباس تیره بپوشد یا روشن وسواس به خرج می‌دهد؛ چون به نظر او، این مسئله در نگاه افراد، عاملی تعیین‌کننده است. امروز صبح وقتی وارد مدرسه شد، دوستش پرسید که نظرش دربارۀ کنسرت شب گذشته چه بود؟ نیکول از شدت اضطراب یخ زد. فکر کرد که باید جواب خاصی بدهد. در همین حال، دوستش با تعجب پرسید که نیکول چه شده است؟

چالش

استراتژی‌های بی‌فایده را کنار بگذارید

وقتی با وضعیتی دشوار روبه‌رو هستید، از کدام راهکارهای ناکارآمد استفاده می‌کنید؟ تمام موارد کاربردی را بررسی کنید:
به دنبال کمال‌گرایی هستم: خودتان را با استانداردی ایدئال مقایسه می‌کنید. همه‌چیز باید درست باشد. اهدافی را تعیین می‌کنید که واقع‌بینانه و دست‌یافتنی هستند.

کنترل‌گر هستم: می‌خواهید کنترل کامل همه‌چیز در دستان شما باشد و مسئول همه‌کس و همه‌چیز باشید. اصرار دارید که کارها طبق خواستۀ شما انجام شود و به آنچه می‌خواهید برسید. دوست دارید در یک لحظه در چندین مکان باشید.

مهرطلبم: همواره نگران خوشحال‌کردن دیگران هستید و در این راه نیازهای خود را نادیده می‌گیرید. گفتن کلمۀ «نه» برایتان سخت است.

نگرانم: برای اتفاقات قبلی و اتفاقاتی که ممکن است بعداً رخ دهند نگران هستید. افکار ناخوشایندی دارید و روی «چه خواهد شد؟» و بدترین چیزی که ممکن است رخ دهد، تمرکز می‌کنید.

 

آخرین‌باری که به دنبال کمال‌گرایی بودید و به هدفتان نرسیدید چه زمانی بود؟

چه زمانی توانستید کنترل کامل همه‌چیز را در دست بگیرید؟

آیا تاکنون توانسته‌اید دیگران را کاملاً راضی نگه دارید‌؟

آیا همیشه نگران هستید؟

به نظرتان این استراتژی‌ها انتخاب‌های خوبی بودند؟ چرا؟

این استراتژی‌ها چه تأثیری بر اعتماد‌به‌نفس شما گذاشتند؟

 

نظر خود را بیان کنید

ارتباطات ناکارآمد هنگامی اتفاق می‌افتند که پیام خود را به‌روشنی بیان نکرده باشید. شما نمی‌گذارید دیگران از مشکلتان باخبر شوند؛ زیرا نتوانسته‌اید احساساتتان را با آن‌ها به اشتراک بگذارید یا نتوانسته‌اید حرف دلتان را بیان کنید. اعلام نظر نکردن می‌تواند به سوء‌تفاهم منجر شود و افراد درگیر، احساس نارضایتی، کم‌ارزش‌بودن، تلاش بیهوده و بی‌مصرفی کنند. وقتی ارتباطات به نحوۀ درستی برقرار نشوند، فرصت‌ها از دست می‌روند، پس مجبور می‌شوید خود را به خطر بیندازید و به عزت نفس خود آسیب برسانید. اگر یاد بگیرید ارتباطات ناکارآمد را جایگزین ارتباطات مؤثر کنید، به اهداف بیشتری خواهید رسید و اعتماد‌به‌نفس خود را افزیش خواهید داد.

متیوس

قرار بود متیوس در طول تابستان برای کارورزی به شرکت یکی از دوستان خانوادگی برود. او ایمیلی دریافت کرد که نوشته بود فردی به‌زودی با او تماس خواهد گرفت. تابستان نزدیک می‌شد، اما هیچ‌کس با او تماس نگرفت. او به دفتر زنگ زد اما وقتی کسی جواب نداد؛ پس بدون اینکه پیامی بگذارد تلفن را قطع کرد. تصمیم گرفت ایمیلی برای شرکت ارسال کند، اما نمی‌دانست چه بگوید؛ بنابراین بیخیال شد. روزها و هفته‌ها گذشت و تابستان هم فرا رسید؛ اما متیوس همچنان منتظر تماس این شرکت بود.

چالش

نظر خود را بیان کنید

وقتی در وضعیتی دشوار قرار می‌گیرید، از کدام راهکارهای ارتباطی ناکارآمد استفاده می‌کنید؟ تمام موارد کاربردی را بررسی کنید:

منفعل‌بودن: خیلی کم‌رو هستید و به‌جای صحبت یا عمل‌کردن به‌طور مستقیم، عقب‌نشینی می‌کنید. نمی‌توانید خواسته، احساس یا نیاز خود را به‌وضوح بیان کنید.

سلطه‌گری: سعی می‌کنید با در سخن‌گفتن در لفافه و دوز و کلک دیگران را مجبور کنید در خدمت منافع شما باشند و تن به خواسته‌‌هایتان بدهند. ممکن است اطلاعات پیش‌پا‌افتاده را بیان کنید، حقایق و جزئیات را حذف کنید، موارد ناچیز را بزرگ کنید، دودوزه‌بازی درآورید، واقعیت را جور دیگری جلوه دهید و عمداً بعضی افراد را در ناآگاهی نگه دارید.

حالت تدافعی: اغلب حالت حمله دارید، بهانه می‌آورید، عقب‌نشینی می‌کنید و تمایل دارید که بدون گوش‌دادن، واکنش نشان دهید.

آخرین‌بار از کدام استراتژی ناکارآمد استفاده کرده‌اید؟ آیا این انتخاب شما را از اهدفتان دور نگه داشت؟

آیا این استراتژی انتخاب خوبی بود؟ چرا؟

این انتخاب چه تأثیری در اعتماد‌به‌نفس شما داشت؟

 

نکات طلایی

  • کمال‌گرایی یا کمال‌خواهی: مجموعه‌ای از افکار همراه با خودخوری است که افراد را به سمت اهدافی غیرممکن سوق می‌دهد، دردسرهای زیادی به بار می‌آورد و زندگی را سخت‌تر می‌کند. این طرز تفکر لذت، اعتمادبه‌نفس‌، توانایی انجام کار‌ها، اشتیاق و توانایی رشد افراد را از آن‌ها می‌گیرد. این افراد به مرور زمان به این باور می‌رسند که همه‌چیز باید کامل و بی‌نقص باشد و عرصه را برای خودشان و دیگران سخت می‌کنند. نوع هدفشان اصلاً مهم نیست؛ ممکن است آشپزی، ورزش یا کار باشد. مهم این است که باید آن را تمام و کمال و بدون هیچ عیب و نقصی انجام دهند و اگر کارشان کمی ایراد داشته باشد، احساس شکست می‌کنند؛ بنابراین همیشه فقط کار‌هایی را انجام می‌دهند که در آن مهارت دارند و دایرۀ فعالیت‌هایشان محدود است. این افراد اغلب زمینه‌ای خاص را برای رسیدن به نقطۀ مدنظر خود انتخاب می‌کنند.

افراد کمال‌گرا از اشتباه‌کردن به‌شدت هراس دارند و به همین دلیل از موضوعات جدید فرار می‌کنند. یادتان باشد اشتباه‌کردن است که باعث رشد، خلاقیت و ریسک‌پذیری می‌شود. یکی از راه‌های غلبه بر ترس از اشتباه، امتحان‌کردن چیز‌های جدید است. وقتی چیز جدیدی یاد می‌گیرید، در واقع نه‌تنها بی‌نقص نیستید، بلکه باید دچار اشتباه شوید، زمین بخورید و حتی خراب‌کاری کنید. وقتی به خودتان اجازه دهید در حوزه‌هایی که تازه‌کار هستید اشتباه کنید، به‌مراتب راحت‌تر آن‌ها را می‌پذیرید.

 

  • مهرطلبی: افراد مهرطلب درصددند که دیگران را از خود راضی نگه دارند. راضی‌کردن مردم به هر قیمتی بسیار ناخوشایند و آسیب‌رسان است، درحالی‌که عموم مردم بر این باورند که راضی‌کردن دیگران مفهوم خوبی دارد و یکی از صفات شخصیتی مطلوب است. راضی‌کردن دیگران مشکلات فراوانی برای فرد مهرطلب در بر دارد و به ‌عبارتی نوعی بیماری محسوب می‌شود که استرس‌آور، انزوا‌آور و اعتیادآور است. در این بیماری شخص برای راضی‌کردن دیگران باید هر کاری انجام دهد که معمولاً هم به زیان او تمام می‌شود. فرد به تأیید و تصدیق دیگران معتاد است و همین اجبار دردهای روحی و مشکلات زیادی را برای بیمار و زندگی او ایجاد می‌کند.
  • فردی که مهرطلب است می‌خواهد دیگران را از خود راضی نگه دارد، همیشه به راضی‌کردن دیگران می‌اندیشد و اغلب طرز تفکر غیرمنطقی و نادرستی دارد. طرز فکر فرد مهرطلب اساساً معیوب است و روی احساس و رفتار او تأثیر می‌گذارد. فردی که به بیماری مهرطلبی دچار است می‌خواهد تأیید و محبت دیگران را به‌طور دائم داشته باشد. افراد مهرطلب برای خودشان بایدها یا اجبارهای مخربی دارند که باعث می‌شود همیشه برای راضی‌‌ نگه داشتن دیگران از خود تلاش کنند.
  • سلطه‌گری: افراد سلطه‌جو برای رسیدن به اهداف شخصی از دیگران استفاده می‌کنند. آن‌ها از زبان فریب‌کارانه استفاده می‌کنند تا دیگران را تحت سلطۀ خود درآورند. افراد سلطه‌جو به چندین گروه تقسیم می‌شوند:
  1. دیکتاتورها: این افراد سعی در مسلط‌شدن، دستور‌دادن و اعمال قدرت دارند.
  2. افراد ضعیف: اغلب قربانی دیکتاتورها هستند. آن‌ها برای کنارآمدن با دیکتاتور مهارت زیادی دارند و در بیان حساسیت‌های خود اغراق می‌کنند، فراموشی می‌گیرند و بی‌اندازه ساکت می‌شوند. این افراد اغلب با برچسب‌هایی همچون غصه‌خورها، احمق‌های روباه‌صفت، تسلیم‌شوندگان، گیج‌ها و انزواطلبان شناخته می‌شوند.
  3. حسابگرها: خیلی اهل مبالغه هستند. آن‌ها اغلب گول می‌زنند، دروغ می‌گویند و دائماً در حال کنترل دیگران هستند.
  4. افراد وابسته: این افراد مقابل حسابگرها هستند و همیشه در میزان وابستگی خویش اغراق می‌کنند. نیاز به هدایت، مراقبت و حمایت دیگران دارند؛ مانند مهرطلب‌ها و افراد بیچاره.
  5. قلدرها: با همان صفت زیردست‌آزارها شناخته می‌شوند و اغلب دربارۀ عصبانیت، بیدادگری و نامهربانی خود اغراق می‌کنند. با تهدید دیگران را کنترل می‌کنند و شخصیت‌هایی تحقیرگر، متنفر، مسخره‌کننده و ترساننده هستند؛ مانند افراد عیب‌جو و متکبران.
  6. آدم‌های خوب: دربارۀ عشق و میزان مراقبت خود از دیگران اغراق می‌کنند و با پنبه سر می‌برند. کنارآمدن با چنین افرادی سخت‌تر از قلدرهاست؛ چون نمی‌توان با آن‌ها پیکار کرد. هر اختلافی بین یک آدم عادی و آدم خوب پیش بیاید، آدم خوب برنده است.
  7. افراد اهل قضاوت: دربارۀ قدرت انتقادگری خود اغراق می‌کنند، به همه‌کس بدبین هستند، گفتار سرزنش‌آمیزی دارند، اغلب با رنجش و تنفر حرف می‌زنند و گناه دیگران را خیلی دیر می‌بخشند.
  8. هواخواه: شخصیت مقابل قاضی است و اغلب دربارۀ قدرت حمایت خویش اغراق می‌کند، دربارۀ اشتباه دیگران قضاوت نمی‌کند، دیگران را به‌راحتی نابود می‌کند، بی‌اندازه همدردی می‌کند و دیگران را به‌حدی تحت حمایت می‌گیرد که امکان رشد را از آن‌ها سلب می‌کند.
  • منفعل‌بودن: آدم‌های منفعل خودشان را دست‌کم می‌گیرند و همیشه دیگرانی وجود دارند که از آن‌ها بالاتر و بهتر هستند؛ یعنی احساس ارزشمندی کمی دارند. معمولاً خجالتی هستند و احساس شرم می‌کنند و نمی‌توانند به‌راحتی حرف بزنند و خواسته‌شان را بیان کنند یا به خواسته‌های نابجای دیگران پاسخ رد بدهند؛ به همین دلایل مورد سوء‌استفادۀ دیگران قرار می‌گیرندو با آن‌ها مکرراً بدرفتاری می‌شود. نداشتن اعتماد‌به‌نفس باعث می‌شود به خواسته‌های خودشان اهمیت چندانی ندهند؛ زیرا نمی‌توانند رنجش و ناراحتی خود را به‌درستی بیان کنند. این افراد بسیار مطیع و رام هستند و از خودشان نظر و عقیده‌ای ندارند و هر طور شده دیگران را راضی نگه می‌دارند، حتی اگر به ضررشان باشد.

 

چالش

  1. شما جزو کدام گروه هستید؟ منفعل، سلطه‌گر یا کمال‌گرا؟
  2. به نظر شما کدام دسته به بقیه برتری دارد؟ چرا به این نتیجه رسیده‌اید؟
  3. به نظرتان برجسته‌ترین خصوصیات افراد با اعتماد‌به‌نفس کدام‌اند؟