نوجوانان سالم غالبا درباره بیماریها صحبت نمیکنند، داروهای شیمیایی را نمیشناسند و برای ورزش و فعالیت به سنوسال توجهی ندارند. آنها همیشه به همه لبخند میزنند، شادند و درباره موضوعات شادیبخش حرف میزنند. این گروه به افراد سالم توجه میکنند و اهدافی برنامهریزیشده و مشخص برای پیشرفت و ترقی دارند. آنها در حین آرامش در جنبوجوش و فعالیت هستند.
امروزه سلامتی جوانان و نوجوانان دچار بحران شده است. تازگیها برای نوجوانان ناراحتیهایی ایجاد شده است که پیشازاین بیشتر برای جوانان اتفاق میافتاد. مسائل و معضلاتی مانند چاقی، دیابت و مسائل روحی و روانی، همچون اختلال کمبود توجه و افسردگی که میتوان آنها را هم بهنوعی بحران به حساب آورد.
طبق اطلاعات مرکز کنترل بیماریها در سال ۲۰۱۳، چاقی نوجوانان دوبرابر شده و طی ۲۱ سال گذشته در سنین جوانی افزایش سهبرابری داشته است. دیابت نوع سوم، بیماریای که معمولاً در سنین بالای چهل سال مشاهده میشد، در کودکان و نوجوانان روبهافزایش است.
تعداد موارد مشاهدهشده در بیماری کبد چرب نیز بین افراد کمسنوسال و ده سال به بالا بهشدت روبهافزایش است.
مشکل سلامتی تنها چالشی نیست که نوجوانان با آن روبهرو هستند، بلکه مشکلات روحیروانی مانند اضطراب، افسردگی، دوشخصیتیبودن و سایر اختلالات روحی در نوجوانان بیشتر مشاهده میشود.
سازمان سلامت جهانی در سال ۲۰۱۲ تخمین زد که بیست درصد نوجوانان هرساله مشکلات روحی و روانی را تجربه میکنند. پس جای تعجب ندارد که بسیاری از نوجوانان امروزه احساس سردرگمی کرده و با مشکلات روحی دستوپنجه نرم میکنند و برای تغییر وضعیتشان هیچ کاری از دستشان برنمیآید.
رسانه ها
نوجوانان با اینهمه پیامهای متفاوت که درمورد سلامتی از رسانهها دریافت میکنند، سردرگم میشوند. آنها پیامهای متفاوتی از تلویزیون، خانواده، دوستان، اقوام و بیشتر از همه از جامعه دریافت میکنند. ازطرفی، به آنها تصاویر غیرواقعی از مردان و زنانی با عضلات ورزیده اما لاغر نشان میدهند و نقصهای سلامتی را میپوشانند. این تصاویر گیجکنندهاند واقعیت ندارند چون تصویری غیرواقعی از سلامتی را به نمایش میگذارند. افراد در عکسهای رسانههای اجتماعی معلوم نیست سالم باشند یا خیر، همچنین ما راهی برای تشخیص واقعیت نداریم.
ازطرفدیگر، به جوانان گفته میشود سلامتی مهم است، پس سلامتی خود را حفظ کنید، درحالیکه آنها بهوسیله غذای ناسالم و وسوسهانگیز احاطه شدهاند و بیستوچهارساعته در معرض تبلیغات این غذاها قرار دارند. آنها با دیدن تصاویر تبلیغاتی بمباران میشوند. این تبلیغات با هدف اغواکردن نوجوانان و با درنظرگرفتن نیازهای آنها تهیه شدهاند؛ نیازهایی که روبهافزایش و گسترش هستند و خواستهها و آرزوهایی که در محصولات کارخانهای بستهبندی میشوند.
با کمک تکنولوژی روز و رسانههای اجتماعی و اپلیکیشنهای موبایل نوجوانان هرروزه در معرض صدها تبلیغ قرار میگیرند. اگر سایر فعالیتهای نوجوانان در فضای مجازی را هم در نظر بگیریم، تعداد تبلیغات به هزاران هزار میرسد. نوجوانان بهسادگی مورد هدف قرار میگیرند؛ چون آنها بیشترین مصرفکننده محصولات خاص هستند. بااینکه وابستگی و وفاداری به یک محصول در این سن بهندرت مشاهده میشود اما باوجوداین، دیده شده است که وقتی نوعی ارتباط عاطفی از دوران کودکی با یک محصول ایجاد شود تا دورۀ نوجوانی، آن شخص مصرفکننده همان برند باقی میماند و بهعبارتدیگر، یک عمر مصرفکننده آن محصول میشود.
بهراحتی میتوان مشاهده کرد تبلیغاتی که به نوجوانان عرضه میشوند به سود سلامتی آنان تنظیم نشده، بلکه طوری طراحی شدهاند که نوجوان را متقاعد کنند این محصول را خریداری و مصرف کند.
نوجوانان معمولاً به قیمت محصول فکر نمیکنند، چون در اغلب موارد از جیب والدین یا سرپرستان خود خرج میکنند و حاضرند برای شادی و سلامتی هزینه کنند.
در آخرین گفتوگویی که با گروهی از نوجوانان درباره این موضوع داشتم، گفتند: «میدانیم که رسانهها آکنده از تبلیغاتند و طراحان این تبلیغات، پول میگیرند تا به هر قیمتی راهی برای فروش محصول پیدا کنند و ما مشتری محصولاتشان هستیم. بااینکه این موضوع را میدانیم بازهم احساس میکنیم اگر این محصولات را خریداری نکنیم از همسنوسالان خود عقب افتاده یا چیز مهمی را از دست دادهایم. میخواهیم اگر دوستانمان چیزی دارند ما هم آن را داشته باشیم. تبلیغکنندگان خوب میدانند ما به چه چیزهایی نیاز داریم و میتوانند کاری کنند که ما نیز آن چیزها را بخریم.»
جنبۀ خطرناک دیگر رسانهها، مخصوصاً رسانههای ارتباطجمعی این است که تبدیل به یک زبالهدان رقابتی فریبکارانه برای عقاید و نظریههای افراد و میدانی برای گسترش تنفر، تعصب و دروغ شدهاند. افراد زیادی رسانههای اجتماعی را مثل سکویی برای معرفی عقاید ردشده و درهم خود میدانند. در این رسانهها الفاظ نامناسب، نوجوان را کاملاً سردرگم و پریشان میکنند و افکار افراد با واردشدن به بحث در محیط رسانههای گروهی تغییر میکند.
آنیتا نام نوجوانی است که با او چند ماه پیش مصاحبه کردم. او میگفت: «نمیدانم باید رسانههای اجتماعی را باور کنم یا به آنها اعتماد نکنم. در رسانههای اجتماعی همه مدعی میشوند که حرف آنها راست و بقیه دروغگو هستند، انگار بعضی از مردم وارد محیط رسانههای ارتباطجمعی میشوند تا چیزهای جنونآمیز بگویند و بشنوند یا اینکه فقط وارد یک بحثوجدل بشنوند. والدینم میگویند نباید به مسائل دنیا اهمیت بدهم و فقط به مسائل درسیام بپردازم اما غالباً چیزهای زیادی در رسانههای گروهی میبینم که نمیدانم کدامیک صحت دارند.»
فشار همسنوسالان
نوجوانان امروز در معرض نوعی فشار روحی از جانب همسنوسالان و دوستان خود برای انجام بعضی کارها قرار میگیرند. بااینکه میدانند این فشار و اصرار از سمت دوستانشان میتواند در مواردی خیلی شدید باشد و حتی ممکن است خود آن نوجوان یکی از افراد ثابت گروه در تشویق دیگران به چیز خاصی باشد.
اگر نوجوان برخلاف گروه و طبقهای که در آن قرار دارد حرکت کرده و رفتارهای گروه را تکرار نکند در گروه پذیرفته نمیشود و طرد میشود. اگر نوجوان عضو یک شبکه اجتماعی باشد بیشتر تحت این فشار قرار میگیرد. این نیرویی پیشبرنده در میان نوجوانان است و همزمان با این حس نیرومند، نیاز تعلق به گروه است که برای نوجوانان بهاندازه زندهبودن و آب و غذا اهمیت پیدا میکند.
نمیخواهم تصویری کاملاً منفی از فشار همسالان ارائه کنم؛ چون ممکن است این فشار مثبت هم باشد و موارد مثبتی هم مشاهده شده است؛ مثلاً وقتی به مراقبت از خودشان تشویق میشوند. البته فشار همسالان میتواند به آزار و اذیت نوجوان و بیرونکشیدن او از خانه، تشویق به خوردن فستفود، تا دیروقت بیرونماندن هم منجر شود و بهجای مطالعه یک کتاب به سینما برود و فیلمی نامناسب با سنوسال خود ببیند. فشار همسالان الگوهای ناسالم رفتاری را گسترش میدهد.
با خواندن این متن ممکن است بگویید خوردن فستفود و یا تا دیروقت بیداربودن مگر چه اهمیتی دارد؟
به زبانی سادهتر شاید اینقدرها هم مهم نباشد اما جزو مسائلی است که زمان حال و زندگی روزمرهتان را تحتتأثیر قرار میدهد. نیاز به پذیرفتهشدن ازطرف جامعه، موضوعی است که تمام انسانها در آن اشتراک دارند. همۀ ما دوست داریم در فعالیتهای گروهی شرکت کنیم تا احساس کنیم به چیزی متصلیم یا بخشی از چیزی هستیم. نوجوانان تمایل شدیدی دارند که در گروههای همسالان قرار بگیرند. بهنظر میرسد تمام چیزی که یک نوجوان میخواهد بودن در میان جمع همسالان خود است و زمان کمی برای بودن با دیگران دارد. فشار حاصل از این نیاز بهشدت قدرتمند است.
یکی از نوجوانان میگفت: «تنها خواستهام دیدن و صحبتکردن با دوستانم است. ما به همدیگر زیاد پیام میدهیم یا با برنامه زوم یا واتس اپ باهم صحبت میکنیم که به این شکل، ندیدن هم را میتوانیم تحمل کنیم.»
دیگری میگفت: «بله، فکر میکنم دوستانم مرا وادار به کارهایی میکنند که همیشه هم با آن کارها موافق نیستم یا قبلاً ابداً فکر انجامشان هم به سرم نزده بود و حتی بعد از انجام آن کار حس خوبی ندارم، بااینحال میدانم که همیشه هم همۀ کارهایی را که آنها انجام دادهاند انجام ندادهام.»
درحالیکه بخشی از یک گروهبودن حس بسیار فوقالعادهای است، اما بیاید بیندیشیم که فشار همسالان تا چه حد میتواند به سلامتی و شادی نوجوان آسیب برساند.
تکنولوژی
درحالیکه تعداد زیادی از نوجوانان احساس میکنند ازنظر تکنولوژی بسیار مسلط و ماهر هستند، پس میتوانند بهراحتی با دیگران ارتباط برقرار کنند اما هنوز نوجوانان زیادی هستند که احساس طردشدگی و انزوا دارند. پس بااینکه تکنولوژی قابلیت پیوند نوجوان را به جامعه دارد اما همچنان خیلیها احساس میکنند گم شدهاند.
تکنولوژی میتواند نوجوان را طوری سردرگم کند که از تعاملات اجتماعی در دنیای واقعی بازبماند. تکنولوژی برای سلامتی و شادی نوجوان گاهی معضلساز میشود؛ زیرا جلوی تعاملات و ارتباطات دنیای واقعی آنها گرفته میشود یا از فعالیت فیزیکی بازداشته میشوند. زیاد نشستن هم بهنوعی اعتیاد محسوب میشود و باید به نوجوان درباره آثار مضر نشستنهای طولانی و دشواری ترک این عادت، توضیح داد.
شاید برای سرگرمشدن نیازی نباشد از سر جایتان بلند شوید و و حتماٌ تحرک داشته باشید. میدانم بازیهایی هستند که اگر براساس برنامهریزی باشند و در آنها افراط نشود نیازمند تحرکات بدنی هستند که مفیدند.
همه میدانیم که تکنولوژی مزایای زیادی دارد، ولی اگر به شکل صحیح استفاده نشود تبدیل به یک معضل میشود. در دنیای امروز تمایل زیاد به یکجانشینی، فعالنبودن، خانهماندن و ارتباط برقرارکردن با دیگران از راه دور است.
تاکنون چندین بار بهجای تماس تلفنی، ایمیل یا پیام فرستادهایم؟ ارسال ایمیل و پیام راه خوبی برای برقراری تماس با کسانی است که دوستشان داریم اما چون در پیام و ایمیل احتمال اینکه سوءتعبیر پیش بیاید زیاد است، بهنظرم قطع رابطهها از همینجا اتفاق میافتد، زیرا چیزی که در پیامهای نوشتاری گفته میشود ممکن است معنای دیگری به خود بگیرد و باعث سوءتفاهم شود و بیآنکه گوینده واقعاً نیّت بدی داشته باشد روابط پرتنش ایجاد شوند. همچین تکنولوژی معضلاتی بههمراه دارد که مختص خودش است و در سالهای آینده دسترسی و موارد کاربرد تکنولوژی بیشتر هم میشود و بهصورت یک معضل سلامتی و شادی نوجوانان را تهدید میکند.
برنامهریزی بیشازحد فشرده
«میدانم دوستانم هم همین حس را دارند. کارهای زیادی در طول روز باید انجام دهیم و برای انجام تمام آنها وقت کافی نداریم.»
این گله و شکایت را زیاد از نوجوانان میشنویم، ولی درمورد نوجوانانی که برنامهریزی خیلی فشردهای دارند جای تأمل دارد. در این مرحله مهم از رشد، زمان واکنش نشان دادن به چنین مشکلاتی حائز اهمیت است.
درمورد شدت عمل در برنامهریزی، مطالب زیادی خواندهایم و میدانیم که برنامهریزیکردن برای هر دقیقه در روز نیاز به ارزیابی زیادی دارد، اما با تجربهای که از کار با نوجوانان دارم معتقدم این روش در طولانیمدت جواب نمیدهد. حتی گاهی در کوتاهمدت میتواند برای نوجوان ایجاد دردسر و مشکل کند. یک نوجوان به خواب و استراحت کافی نیاز دارد و اگر بیخوابی داشته باشد سلامتیاش بهطور جدی به خطر میافتد، دچار مشکلات تمرکزی شده و دامنۀ توجهش به مسائل محدود میشود و توانایی پاسخگویی به محیط را در حالتهای مختلف از دست میدهد و نمیتواند نوجوان شادی باشد.
برنامهریزیهای خیلی فشرده کارایی نوجوان را پایین میآورند و او بهراحتی تن به بلاتکلیفی و سستی خواهد داد. نمیتوانم بگویم چند بار از نوجوانان شنیدهام که از اینکه دقیقهبهدقیقه وقتشان بهوسیله بزرگسالان برنامهریزی شده بود گله میکردند و میگفتند اگر پسازاین، بزرگترها برایشان برنامهریزی نکنند عملکرد سختی خواهند داشت.
مشکل، برنامهریزی خیلی دقیق نیست، بلکه زیاد از حد خشکبودن برنامه و انعطافناپذیربودن آن است که مشکلساز میشود. وقتی همهچیز طبق برنامه باشد انرژی زیادی صرف دویدن از یک فعالیت به فعالیت دیگر میشود و زمان کمتری برای توقف و لذتبردن از فعالیت خواهند داشت. با این برنامهریزیهای شدید، نوجوانان فرصت انعطاف نشاندادن به تغییرات را نخواهند داشت.
اغلب میشنویم که میگویند بهترین لطف به نوجوانان این است که آنها را مشغول نگهداریم، وگرنه خودشان را به دردسر میاندازند که این نگاهی منفی به نوجوانان است. هرچند همیشه مشغولبودن به کاری یا چیزی بهصورت پیشبرنامهریزیشده خوب است، اما زندگی میتواند برای نوجوانان بهتر از این باشد. چون برنامه فوقفشرده که انعطافی هم ندارد نوجوانان را مضطرب، آشفته و درنهایت افسرده میکند و خلاقیت آنها تحت چنین برنامه خشکی از بین میرود و میمیرد.
گروهی از نوجوانان میگفتند برنامه هفتگیشان خیلی فشرده و دقیقهبهدقیقه برنامهریزی شده است. در تمام این برنامهریزیها متوجه شدم زمان تلفشده وسط برنامهها بهندرت دیده میشود. دنبالکردن این برنامه واقعاً سخت بود.
خیلی خوب است که نوجوانان انتخابهای زیادی دارند و پیشنهاد میکنم از زمانیکه برای کشف مواردی که در آنها موفقترند لذت ببرند؛ بنابراین بهطور جدی باید درمورد برنامهریزی فوقفشردۀ آنها دقت کنیم.
دسترسیداشتن به گزینههای سالم
درحالیکه نوجوانان رفتهرفته مستقلتر میشوند، بیشترین تصمیمهای زندگیشان را خودشان میگیرند. اگر گزینههای پیشِروی آنها نابهنجار باشند تصمیمگیریهای سالم ممکن نخواهند بود. نوجوان باید حق انتخاب داشته باشد و اگر در گزینهای حتی کمترین شانس وجود داشته باشد که به عبارتی بهترین انتخابش باشد، باید آن را نادیده نگیرد. بهتر است در تصمیمات مهم، نوجوان و والدین باهم تصمیمگیری کنند و مطمئن باشند گزینههای زیادی را که ضامن سلامتیشان است پیشِروی خود دارند.
وقتی نوجوانان دسترسی به گزینههای مقرونبهصرفه را برای فعالیتهای تفریحی و فراغت یا مکان امنی را برای دور هم جمعشدن و برقراری ارتباط نداشته باشند، برقراری تعاملات اجتماعی خارج از زمان برنامهریزیشده سخت خواهد شد.
برای نوجوانان خیلی مهم است که گزینههای زیادی برای انجام داشته باشند که در راستای سلامتیشان هم باشد، کارهایی که آنها در آن به حساب آورده شده و دیده شوند. در فصل اول، اصول درمانی مختلفی را که برخی مراقبت از خود و برخی راجع به پیشگیری بودند معرفی کردم. اگر نوجوانان برای ایجاد تعادل در شادی و سلامتی دارای آگاهی لازم نباشند ممکن است این امر دربردارنده اثرات منفی باشد.
شاید مهمترین اصل سلامتی خوردن غذاهای سالم باشد. عدم دسترسی به غذای سالم ممکن است یکی از بزرگترین عوامل چالشبرانگیزی باشد که نوجوان در رابطه با طراوت و سلامت خود با آن روبهرو میشوند. در فصل بعد درمورد تغذیه و تأثیری که بر سلامتی دارد با جزئیات بیشتری توضیح خواهم داد.
درست است که نوجوانان برای داشتن بر زندگی سالم و شاد چالشهای زیادی دارند و برخی از چالشها در تکتک روزهای زندگی وجود دارند. البته خبرهای خوبی هم دارم! در ادامه همین کتاب، یافتههایم را نهتنها برای غلبه بر این چالشها بلکه برای برعهدهگرفتن مسئولیت سلامت و زندگی نوجوانان بهوسیله خودشان با شما در میان خواهم گذاشت.