در رمانی به نام «پادشاه گذشته و پادشاه آینده» (The Once and Future King) نوشته‌ی «تی.اچ وایت» (T.H White)، جادوگری به نام مرلین، از نوعی بیماری نادر و غیر قابل درمان رنج می‌برد. استفاده از زمان

او گذر زمان را به صورت واژگون تجربه می‌کند. مرلین می‌داند در آینده چه اتفاقی می‌افتد، ولی نمی‌داند در گذشته چه اتفاقی افتاده است. او با درماندگی به اطرافیان خود می‌گوید: «زمان در زندگی من از آینده به گذشته می‌رود، ولی میان مردمی هستم که از گذشته به آینده زندگی می‌کنند.» هرچند که داستان مرلین کاملا تخیلی است، ولی سفر واژگون در زمان از نظر قوانین فیزیک غیر ممکن نیست. معادلاتی که در جهان واقعی و زمان رو به جلو کار می‌کنند، می‌توانند در زمانی که به صورت واژگون جریان دارد هم به خوبی عمل کنند. با این حال برخلاف آن جادوگر، ما اکنون فقط می‌توانیم گذشته را به خاطر آوریم و از آینده‌ی خود خبر نداریم. ما هر روز پیرتر می‌شویم و ابدا جوان نمی‌شویم. ظاهرا که در زندگی ما فقط یک پیکان زمان وجود دارد و جهت آن نیز به سوی آینده است. ولی آیا ممکن است روزی سفر به گذشته نیز میسر شود؟ آیا می‌شود ماشین زمانی ساخت که مثل فیلم‌های سینمایی کلیشه‌ای نیم‌قرن اخیر، ما را به زمان‌های دور در گذشته ببرد؟

 

اهمیت آموختن و بخشی از کتاب استفاده از زمان

بهترین کاری که برای غم و اندوه می‌توان انجام داد، آموختن است. آموختن تنها چیزی است که نابود نخواهد شد. تو ممکن است پیر شوی و بدنت لرزان شود، ممکن است نیمه شب از خواب بیدار شوی و صدای اختلال رگ‌هایت را بشنوی، ممکن است تنها عشقت را از دست بدهی، ممکن است دنیا را ببینی که توسط اهریمن دیوانه نابود شده است،‌ یا افتخاراتت در گنداب ذهن‌های کوچک پایمال شده است. تنها یک چیز پس از آن خواهد ماند، آموختن. بیاموز چرا جهان جهان شده است و چه چیز آن را ساخته است. این تنها چیزی است که ذهن هرگز نمی‌تواند خارجش کند،‌ بیگانه‌اش کند، با آن شکنجه شود، بترسد یا بی‌اعتماد شود،‌ و هرگز افسوس آن را نخواهد خورد. آموختن تنها چیزی است که داری. بنگر که چه چیزهای زیادی برای آموختن وجود دارد.