مردی با قلبی شریف و روحی بزرگ
احمد محمود : «چهارم دیماه ۱۳۱۰ در اهواز به دنیا آمدهام.
حالا شصتوسه ساله هستم – عمری دراز و دستی کوتاه.
در جوانی گرفتار امر سیاست شدم و بعد زندان و زندان و تبعید.
سال ۱۳۳۶ که رها شدم شرایط دگرگون شده بود.
با همه اشتیاقی که داشتم نشد – و نتوانستم – به تحصیل ادامه دهم.
پس نیمهدرسخوانده باقی ماندم.
بیقراری و ناسازگاری وجوه مشخص روزگار جوانی من بود.
همین بود که در هیچ کاری نتوانستم پایدار باشم.
اگر بنا باشد مشاغلی را که داشتهام تعداد کنم از بیست میگذرد.
بعد از انقلاب به اصرار خودم بازخرید شدم و خانهنشین تا شاید به درد درمانناپذیری که همه عمر با من بود – و هست – سامان بدهم.
دیر بود اما چاره نبود.
نمیدانم این درد چه وقت و چگونه به جانم افتاد، اما میدانم که اولین نشانه بالینی آن در سال ۱۳۳۳ بروز کرد – وقتی که «داستانکی» نوشتم با نام «صُب میشه» و در یکی از مجلات پرتیراژ آن روزگار چاپ شد.
و بعد – اگرچه در مشاغلی که لازمه تأمین هزینه زندگی بود ناپایدار بودم، ولی در اندیشیدن به نوشتن پایدار و حتا سمج!- مجموعه داستانهای «مول» و «بیهودگی» را خودم چاپ کردم – هرکدام پانصد نسخه.
«دریا هنوز آرام است» را گوتنبرگ چاپ کرد – سههزار نسخه.
اینها همه قبل از سال ۱۳۴۰ بود.
رمان «همسایهها» را بهار سال ۱۳۴۵ در اهواز به پایان رساندم.
بخشهایی از آن با عنوان «بخشی از رمان منتشرنشده همسایهها» در سالهای ۴۶ به بعد در مجلات تهران چاپ شد تا سال ۱۳۵۳ که امیرکبیر چاپ و منتشرش کرد.
حاصل عمرم چیزی در حدود پنجاه – شصت داستان کوتاه، یک داستان بلند «بازگشت» و چهار رمان منتشرشده و نیز چند رمان تمام و نیمهتمام دیگر است.
چندتایی فیلمنامه هم نوشتهام.
دیگر چه بگویم؟ از انبوه یادداشتهای بایگانیشده؟ نه!
حالا، پیر و خسته درگیر نوشتن رمان «درخت انجیر معابد» هستم که اگرچه از «بای» بسمالله تا «تای» تمتش را در اختیار دارم اما نمیدانم عاقبت کار – و حاصل کار – چه خواهد شد.
از جمله مشکلاتی که همیشه داشتهام نوشتن زندگینامه خودم بوده است.
شاید علتش این باشد که وقتی به سالهای پشت سرم نگاه میکنم میبینم چیزی برای گفتن ندارم. این است که درمیمانم. همچنان که حالا درماندهام.»
(بخش آغازین کتاب «حکایت حال» – گفتوگوی لیلی گلستان با احمد محمود)
خنیاگر جهان داستان و قصه گویی
گفتنی ها را مختصر خودش در گفت و گوی بالا گفته است.
مرد فروتنی که ادبیات داستانی ما بسیار مدیون اوست.
احمد محمود با نام اصلی احمد عطا ، در اهواز به دنیا آمد.
طبع خونگرم و نفس تب دار جنوب ، در تمامی آثارش به روشنی پیداست.
آنقدر که او را راوی مردم جنوب می دانند.
او داستان نویسی را از سال ۱۳۳۳ آغاز کرد و به قول خودش گرچه دیر، اما پربار نوشت.
ویژگی پررنگ داستانهای احمد محمود ، سادگی روایت و قابل لمس بودن شخصیت هاست.
اغراق و جهت گیری جایی در نوشته های او ندارند.
سبک روایی او آنقدر روان و شیرین است که وقتی شروع به خواندن می کنی، گاه ساعتها متوجه گذر زمان نمی شوی.
کتابهایش به نوعی می تواند یک روایت بی طرف و منصفانه از وضعیت مردمان ایران، چه قبل از انقلاب و چه در زمان جنگ باشد.
رمان های احمد محمود
رمان همسایه ها را که در سال ۱۳۵۳ چاپ شد، یکی از بهترین کتابهای ادبیات داستانی ایران می دانند.
داستانی درباره وضعیت زندگی، معاش و مبارزه مردم در دهه ۵۰ خورشیدی، داستان شکل گرفتن یک مبارز راه آزادی.
پربیراه نیست اگر بگوییم احمد محمود با شخصیت های کتابهایش پیامی روشن برای مخاطب دارد:
پیامی از جنس مبارزه، عدالتخواهی، آرمان و عشق به وطن.
او یک وطن پرست واقعی بود و این دغدغه را در تمام کتابهایش غیرمستقیم مطرح می کرد.
وی یکی از شریف ترین و بی حاشیه ترین هنرمندان این خاک است.
هیچ زمانی، چه در زندان و زیر شکنجه، چه در تبعید و چه هنگام بی مهری ها و غربت در وطن، به اعتقاداتش پشت نکرد و مردمانش را تنها نگذاشت.
شاید به همین دلیل هم بود که اکثر آثارش مورد بی مهری و توقیف های پیاپی در دوره های مختلف قرار می گرفت.
در سال ۵۸ رمان داستان یک شهر را نوشت، کتابی در حال و هوای رخوت و درد تبعیدش به بندر لنگه.
زمین سوخته ، یکی از بهترین های ادبیات ایران را سال ۶۰ نوشت.
زمانی که وطن در آتش جنگ می سوخت و بهترین جوانان و نوجوانان این خاک جلوی گلوله پرپر می شدند.
قهرمان دو کتاب همسایه ها، داستان یک شهر و داستان بلند بازگشت از مجموعه دیدار (سال ۶۹) خالد نام دارد.
شرح زندگی، مبارزه، شکنجه، تبعید و بازگشت خالد از تبعید، در این سه داستان به نگارش در آمده.
این سه داستان، به سه گانه احمد محمود معروف است.
در سال ۷۲ رمان زیبای مدار صفر درجه را به نگاش در آورد که سرانجام پس از نادیده گرفتنهای بسیار، جایزه بیست سال ادبیات داستانی را برای او به ارمغان آورد.
گرچه به دلیل مخالفت ها جایزه به صورت رسمی به او اهدا نشد.
آخرین رمانش به نام درخت انجیر معابد را در سال ۷۹ منتشر کرد که برنده جایزه گلشیری شد.
و سر انجام در سال ۱۳۸۱ براثر بیماری ریوی چهره در خاک کشید.
آشنایی با سرگذشت بزرگان باعث می شود درک درستی از گذر تاریخ داشته باشید.
درک تاریخ، باعث می شود دیدگاه درستی نسبت به آینده داشته باشید.
آینده زمانی در دسترس شماست که گذشته را خوب بشناسید تا آن را به غلط تکرار نکنید.
کلام آخر
به راستی مگر رسالت هنرمند همین نیست؟
روایت حال و دوران سرزمین خویش با اثر هنری، خواه داستان، خواه فیلم یا موسیقی و…
روایتی که برای نسل های آینده قابل استناد و قابل تأمل باشد.
احمد محمود یکی از این روایتگران خالص و درست زمان خویش است.
ادبیات ایران به مردی که او باشد، بسیار مدیون است.
او فرزند ایران بود و در آغوش مادرش نیز آرام گرفت.
تهیه کننده: سارا معظمیان
اختصاصی وبسایت نوجوانان تین سایت
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.