داستان نوجوان ابر ابله

ابر ابله

راوی مرد جوان ۲۵ ساله ایست که حال چندان روبراهی ندارد. دچار دلزدگی خاصی نسبت به زندگی کسالت بار و ساده اش شده است و باصطلاح خودش، ناگهان همه چیز برایش بی معنا شده است و از این هراس دارد که دیگر هیچ وقت شور و اشتیاقی در زندگی نداشته باشد. به سادگی به دانشگاه می رود و از ادامه تحصیل انصراف می دهد و به روزنامه ای هم که گه گاه در آن مطلب می نویسد، اطلاع می دهد که تا مدتی برایشان نخواهد نوشت، شاید هم هرگز. او در این فکر است که سر و شکلی به زندگی اش بدهد. اما چگونه؟

برادرش برای یک ماموریت کاری به آمریکا می رود و او آپارتمان خودش را تخلیه می کند و به آپارتمان برادرش می رود و سعی می کند در تنهایی به مسایل مهم زندگی فکر کند… کتاب شرح ساده ایست از افکار و اعمالی که راوی انجام می دهد…

راوی در همان ابتدای داستان عنوان می کند که همه چیز برایش بی معنا شده است و ما از دلایل پیشینی این اتفاق خبر نداریم و چندان هم مهم نیست چون این رویدادی است که معمولن برای خیلی ها رخ می دهد. اما در ادامه وقتی کتابی از کتابخانه برادرش را که در مورد چیستی زمان است می خواند برخی وجوه و دلایل این رویداد نمایان می شود.

ابر ابله

نویسنده: ارلند لو

مترجم: شقایق قندهاری

انتشارات: ثالث

کلید واژه: داستان نوجوانان ،